۱۳۸۹ شهریور ۲۹, دوشنبه

جايگاه تركش

همراه با نيروهاي آموزش و پرورش خور و بيابانك به جبهه اعزام و در منطقه عمليّاتي كربلاي 5 مستقر شدم . يكي از دوستان ما ، آقاي شفيعي ، مسؤول كارگزيني آموزش و پرورش اردستان بود . ما هر دو راننده ترابري سبك بوديم . روزي متوجّه شدم كه ايشان سرش را با ماشين شمارة 2 اصلاح كرده است . پرسيدم : « چرا اين كار كردي ؟ » گفت : « دلم مي خواهد تركش به خوبي در سرم بنشيند ! »

دو روز بعد خبر آوردند كه شفيعي تركش خورده است . من مأمور شدم كه ماشين او را به مقر بياورم . وقتي به محلّ حادثه رفتم و موضوع را پرسيدم ، فهميدم كه تركش به سر آقاي شفيعي اصابت كرده و او به آرزوي خود كه شهادت في سبيل الله بود نایل آمده است .

علی طالبی وراعون اردکان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر