۱۳۸۹ آذر ۲۴, چهارشنبه

زيارت عتبات عاليات

در 1367 ش هنگامي كه قطعنامه 598 سازمان ملل پذيرفته شد ، دولت عراق تصميم گرفت كه اسراي ايراني را به زيارت عتبات عاليات ببرد . خدا را شكر كرديم كه به آرزوي خود و ديگر عزيزاني كه در جبهه ها به شهادت رسيدند و عاشق زيارت امام حسين (ع) بودند ، رسيديم . روزي فرمانده اردوگاه آمد و گفت : « مي خواهيم شما را به كربلا و نجف ببريم . » چهار صد نفر از اسرا را انتخاب نمودند و ما را به آسايشگاه ديگري منتقل كردند . ساعت پنج صبح ما را از آسايشگاه بيرون آوردند و سوار اتوبوس كردند . نخست ما را به نجف اشرف و زيارت علي بن ابي طالب (ع) بردند. ضريح مطهّرش را در آغوش كشيديم و غبار چندين سالة اسارت را از خود زدوديم . پس از زيارت حضرت علي (ع) ما را به كربلا بردند و جلوي صحن مطهّر مولا امام حسين (ع) پياده كردند . موقعي كه چشمان ما به گنبد زرّين امام حسين (ع) افتاد اشك در چشمان ما حلقه زد و با حالتي خاص وارد حرم مطهّر شديم . بچّه ها از خود بيخود شده بودند . انگار خواب مي ديدم ، عشق زيارت همه را مجنون كرده بود . بعثي ها پس از نيم ساعت ، برادران را با زور از حرم سيّد الشّهداء (ع) بيرون راندند . پس از اينكه از حرم امام حسين (ع) بيرون آمديم ، ما را به زيارت حضرت ابوالفضل العبّاس (ع) بردند . از حرم امام حسين (ع) تا حرم حضرت ابوالفضل حدود 100 متري فاصله داشت . مردم دو طرف خيابان ايستاده بودند . بچّه ها از موقعيّت استفاده كردند و در اين مسير با شعار لا اله الا الله ، محمّداً رسول الله ، علياً ولي الله به راه خود ادامه دادند . عراقي ها هيجان زده و حيران نمي دانستند كه چه عكس العملي نشان بدهند ؛ چون بعثي ها با تبليغات پوچ خودشان به مردم عراق گفته بودند كه ايرانيان مجوس (آتش پرست) هستند . با اين حركت بچّه ها مردم متوجّه شدند كه تمامي اين تبليغات دروغ بوده است . همين طور ادامه داديم تا به حرم مطهّر حضرت ابوالفضل (ع) رسيديم . در آنجا تمامي برادران با شور و عشقي كه نسبت به ائمّه و اهل بيت (ع) داشتند ضريح مباركش را در آغوش كشيدند و درد دل كردند و براي سر بلندي و عزّت ملّت ايران و سلامتي امام خميني و طول عمر آن حضرت دعا كردند . پس از زيارت ما را به اردوگاه باز گرداند .

ميبد ـ جلال خاكزار بفرويي